زیگموند فروید و مورد آنا اُ
درباره زیگموند فروید و مورد آنا اُ
فرويد در اين سالها با ژوزف بروئر ( ١٩٢٥-١٨٤٢) ، پزشكى كه به سبب مطالعاتش در مورد دستگاه تنفس و كشف كاركرد مجارى نيمدايره اى شهرت يافتهزبود دوست شد . در واقع بروئر كه پزشك حاذق و موفقى بود ، دوستى و رايزنى خود را از فرويد جوان و تهيدست دريغ نكرد ، و حتى مبلغى به وى قرض داد . بروئر براى فرويد به منزله ى پدر بود ، و بروئر نيز آشكارا فرويد را به عنوان برادر باهوش و كوچكترين تلقى مى كرد . بروئر در نامه اى به يكى از دوستانش نوشت ” هوشمندى فرويد به اوج خود مى رسد ، و من مانند مرغى كه به شاهين خيره شده باشد او را نظاره مى كنم ” . آن دو اغلب در مورد بعضى از بيماران بروئر از جمله آنا اُ كه شرح حال او محور اصلى تحول روانكاوى است به بحث مى پرداختند .
زیگموند فروید و مورد آنا اُ
آنا كه زن ٢١ ساله ى باهوش و جذابى بود ، علايم هيستريكى شديد و متعدد از جمله ى فلج ، زوال حافظه ، تباهى روانى ، تهوع ، و اختلال بينايى و تكلم از خود نشان مى داد . اين نشانه ها براى نخستين بار زمانى ظاهر شدند كه او از پدرش كه در بستر مرگ بود پرستارى مى كرد . بروئر معالجه او را با به كار بستن هيپنوتيسم شروع كرد . او متوجه شد هنگامى كه وى به خواب هيپنوتيسمى مى رفت ، تجارب خاصى را به ياد مى آورد كه طاهراً علائم معينى را بر مى انگيخت ، و صحبت كردن درباره ى اين تجارب در حالت خواب هيپنوتيسمى ظاهراً نشانه هاى بيمارى را كاهش داد .
بروئر بيش از يك سال همه روزه آنا را مى ديد . در ملاقاتهايشان آنا رويداد هاى ناراحت كننده ى روزانه را تعريف مى كرد ، و پس از آن غالباً نوعى رهايى از نشانه هاى بيمارى را تجربه مى كرد . او از گفتگوهايش با بروئر به عنوان ” پاك كردن دودكش ” و ” درمان از راه صحبت كردن ” ياد مى كرد . با ادامه ى درمان ، بروئر را متوجه شد ( و براى فرويد توضيح داد ) رويدادهايى كه آنا اُ تحت شرايط هيپنوتيسم به ياد مى آورد افكار و تجاربى را شامل مى شد كه برايش نفرت انگيز بودند . هنگامى كه مى توانست تحت شرايط هيپنوتيسم خود را از اين تجارب رها كند ، يا از شدت نشانه هاى بيمارى كاسته مى شد و يا به طور كلى از بين مى رفت .
درباره زیگموند فروید و مورد آنا اُ
همسر بروئر از رابطه عاطفى كه بين آنا و بروئر ايجاد مى شد دچار حسادت شد . آنا نسبت به بروئر آنچه را كه بعدها انتقال مثبت ناميده شد ابراز داشت . يعنى احساسات درونى خود نسبت به پدرش را به بروئر انتقال داد . شباهت ظاهرى بين پدرش و بروئر اين انتقال را سبب شد . بروئر نيز ممكن است يك وابستگى هيجانى نسبت به بيمارش پيدا كرده باشد . ” جاذبه هاى جوانى ، درماندگى فريبنده ، و از همه مهمتر اسم آنا … بار ديگر اميال اديپى نهفته اش را نسبت به مادر خودش در وى بيدار كرد . “
سرانجام بروئر اين وضعيت را تهديد آميز يافت و به آنا گفت كه ديگر نمى تواند به درمان وى ادامه دهد . آنا چند ساعت پس از شنيدن گفته هاى بروئر نشانه هاى زايمان هيستريكى را تجربه كرد . بروئر اين رويداد را از راه هيپنوتيسم پايان داد. و چنانكه معروف است روز بعد با همسرش براى دومين ماه عسل به ونيز رفت كه در آن روز همسرش آبستن شد .
درباره زیگموند فروید و مورد آنا اُ
چنين به نظر مى رسد كه اين داستان افسانه اى بيش نبوده كه توسط چند نسل از روانكاوان و تاريخدانان تداوم يافته است و نمونه ديگرى از تحريف تاريخ محسوب مى شود كه مى تواند در داده هاى تاريخى روى دهد . در اين مورد ، افسانه به مدت تقريباً ١٠٠ سال باقى ماند . در واقع ممكن است بروئر و همسرش به ونيز رفته باشند ، اما تاريخهاى تولد فرزندانشان آشكار مى سازد كه نطفه ى هيچ كدام از آنها در آن تاريخ بسته نشده است .
همچنين براساس مطالعات بيشتر به نظر مى رسد كه آنا اُ ( كه نام واقعيش برتا پاين هايم بود. ) از راه درمان پالايشى بروئر معالجه نشد . پس از آنكه بروئر معالجه آنا اُ را متوقف كرد . او مدتى در بيمارستان بسترى شد و در آنجا ساعتها در كنار عكس پدرش مى نشست و درباره ى زيارت قبرش صحبت مى كرد . بروئر به فرويد گفت كه او ديوانه شده است و اظهار اميدوارى مى كرد كه ممكن است بميرد و درد و رنجش پايان يابد . معلوم نيست كه او چگونه بر بيماريش غلبه كرد . اما بعدها آنا اُ يك مددكار اجتماعى و طرفدار تساوى حقوق زنان شد و بر لزوم تعليم و تربيت زنان صحه گذاشت . او داستانهاى كوتاهى درباره ى ” هوش ، هوس ، و تعقل ” نوشت. و نمايشنامه اى در مورد حقوق زنان منتشر كرد .
گزارش بروئر درباره ى شرح حال آنا اُ در تحول روانكاوى اهميت دارد . زيرا روش تخليه هيجانى يعنى معالجه از راه صحبت كردن را كه در آثار فرويد به گونه ى برجسته اى نمايان است به او معرفى كرد .