آیا تاکنون به علل پرخاگشری خود یا اطرافیانتان دقت کرده اید ؟ به آخرين بارى كه از كوره در رفتيد فكر كنيد.
در واقع يافته هاى تحقيقى حاكى از آن هستند كه همه ى اين عوامل مى توانند در پرخاشگرى انسان نقش داشته باشند . چنانكه بيشتر اشاره شد ، به نظر مى رسد كه رفتار پرخاشگرانه ناشى از دامنه ى وسيعى از متغيرهاى اجتماعى ، فرهنگى ، و موقعيتى است . اكنون به بررسى اثراتزچند عامل از اين عوامل مى پردازيم .
علل اجتماعى پرخاشگرى : ناكامى ، تهييج ، و انگيختگى فزاينده
اغلب ، افراد پرخاشگرى مى كنند چون چيزى كه ديگران گفته اند يا انجام داده اند تا حدودى آنها را به هيجان مى آورد . به عبارت ديگر ، علل پرخاشگرى به اين دليل رخ مى دهد كه گفته ها يا اعمال يك يا بيش از يك نفر ، پرخاشگرى را در ديگران تحريك مى كند . اما ، به راستى اين علل اجتماعى پرخاشگرى واقعاً چه هستند ؟ اجازه بدهيد ببينم يافته هاى پژوهشى در اين مورد چه چيزى ارايه كرده اند .
ناكامى
چرا به دست نياوردن چيزى كه مى خواهيد ( يا انتظار آن را داريد ) مى تواند گاهى منجر به پرخاشگرى شود ؟
فرض كنيد از بيست نفر كه آنها را مى شناسيد تقاضا كنيد كه يكى از مهم ترين علل پرخاشگرى را نام ببرند . آنها چه خواهند گفت ؟ احتمال بسيار بالايى وجود دارد كه بيشتر آنها بگويند ناكامى . و اگر از آنها بخواهيد تا ناكامى را تعريف كنند ، بسيارى از آنها خواهند گفت : ” احساسى كه به من دست مى دهد وقتى چيزى يا كسى مانع مى شود كه من چيزى را كه در يك موقعيت مى خواهم يا انتظار دارم به دست بياورم ” اين باور گسترده در مورد اهميت ناكامى به عنوان یکی از علل پرخاشگرى ، حداقل تا حدودى ، ناشى از فرضيه ى مشهور ناكامى پرخاشگرى است كه در بحث ما درباره نظريه هاى سائق در پرخاشگرى به آن اشاره شد .
مقاله روانپزشکی پیشنهادی : ديدگاه هاى نظرى درباره پرخاشگرى
اين فرضيه ، دو ادعاى بزرگ را در مورد علل پرخاشگری مطرح كرد :
١) ناكامى هميشه منجر به شكلى از پرخاشگرى مى شود ، و
٢) پرخاشگرى هميشه ناشى از ناكامى است .
به طور خلاصه ، اين نظريه معتقد بود كه افراد ناكام شده هميشه دست به نوعى پرخاشگرى مى زنند و اينكه همه ى اعمال پرخاشگرانه ، به نوبه ى خود ، حاصل ناكامى هستند . در واقع ، شواهد موجود حاكى از آن است كه هر دو بخش فرضيه ى ناكامى ، پرخاشگرى اهميت زيادى به ناكامى به عنوان تعيين كننده ى پرخاشگرى مى دهند . افراد وقتى ناكام مى شوند ، هميشه با پرخاشگرى پاسخ نمى دهند . برعكس ، آنها واكنش هاى بسيار گوناگونى از غمگينى ، نااميدى و افسردگى از يك طرف تا تلاش مستقيم براى غلبه بر منبع ناكامى از طرف ديگر ، نشان مى دهند خلاصه اينكه ، پرخاشگرى به طور قطع پاسخى خودكار به ناكامى نيست .
تهییج
دوم ، به همين ترتيب روشن است كه همه ى پرخاشگرى ها از ناكامى ناشى نمى شوند . مردم به دلايل بسيار متفاوتى و در پاسخ به عوامل مختلف بسيارى پرخاشگرى مى كنند . به عنوان مثال ، مشت زن هاى حرفه اى حريف خود را با مشت مى زنند چون مى خواهند جوايز ارزشمندى را تصاحب كنند ، نه به خاطر ناكامى ، به همين ترتيب ، در زمان جنگ ، خلبانان نيروى هوايى گزارش مى كنند كه به پرواز درآوردن هواپيماها يك منيع تفريح و لذت است ، و آنها هدف هاى دشمن را در حالى بمباران مى كنند كه احساس شعف و هيجان دارند ، نه احساس ناكامى . در اين موارد و بسيارى موارد ديگر ، پرخاشگرى از عوامل ديگرى ( غير از ناكامى ) ناشى مى شود .
انگیختگی فزاینده
با توجه به اين واقعيت ها ، اكنون به غير از تعداد معدودى از روان شناسان اجتماعى ، اين عقيده را كه ناكامى تنها ، و حتى مهم ترين علل پرخاشگرى است ، نمى پذيرند ، باكه بيشتر آنها معتقدند كه ناكامى فقط يكى از عوامل متعددى است كه مى تواند منجر به پرخاشگرى شود . بايد اضافه كنيم كه تحت بعضى شرايط ، ناكامى مى تواند به عنوان يك تعيين كننده ى قوى پرخاشگرى باشد ، به ويژه وقتى كه ناكامى غيرموجه و نامشروع تصور شود .
به عنوان مثال ، اگر فردى معتقد باشد كه استحقاق يك افزايش حقوق زياد را دارد و بعد افزايش حقوق بسيار كمى را دريافت كند بدون اينكه توضيحى داده شود كه چرا اين طور شده ، او ممكن است به اين نتيجه برسد كه با او بسيار غيرمنصفانه رفتار شده ، اينكه حق مشروع او پايمال است . نتيجه : او ممكن است تفكراتى خصمانه پيدا كرده ، خشم شديدى را تجربه كند ، و در صدد انتقام گرفتن از كسى برآيد كه او را منبع اين ناكامى مى داند ، مثلاً رئيس يا شركت . چنين واكنش هاى پرخاشگرانه ى بعضى از كاركنان كه شغل خود را از طريق كم كردن نيروها از دست داده اند ، داشته باشد .