ديدگاه هاى نظرى درباره ى پرخاشگرى : در جستجوى ريشه هاى خشونت
چرا انسان ها نسبت به ديگران پرخاشگرى (aggression) مى كنند ؟
چه چيزى باعث مى شود كه آنها با قساوتى ددمنشانه با همنوعان خود رفتار كنند ؟
افراد متفكر قرنهاست كه با اين پرسش ها كلنجار رفته اند و تبيين هاى گوناگون و متضادى براى اين تناقض خشونت انسان ارايه كرده اند . در اينجا ، ما چند نمونه از اين تبيين ها را كه به ويژه بانفوذ و مهم بوده اند بررسى مى كنيم ، و بحث خود را با پاسخ جديدى كه به وسيله ى روان شناسان اجتماعى ارايه شده است ، به نتيجه گيرى مى رسانيم .
نقش عوامل زيست شناختى : از غريزه تا چشم انداز تكاملى
قديمى ترين و احتمالاً شناخته شده ترين تبيين براى پرخاشگرى انسان اين ديدگاه است كه انسان ها به نوعى به وسيله ى طبيعت ذاتى خود براى خشونت ” برنامه ريزى ” شده اند . اين گونه نظريه ها معتقدند كه خشونت در انسان ناشى از تمايلات ذاتى ( يعنى وراثتى ) به پرخاشگرى كردن عليه ديگران است .
معروف ترين حامى اين نظريه زيگموند فرويد بود كه معتقد بود پرخاشگرى اساساً برخاسته از غريزه ى مرگ ( تاناتوس ) است كه در همه ى افراد وجود دارد ، طبق نظر فرويد ، اين غريزه ، اساساً هدفش نابودى خود است اما به زودى به سوى ديگران هدايت مى شود .
ديدگاه هاى مشابهى به وسيله ى كنراد لورنز ، دانشمند برنده ى جايزه ى نوبل مطرح شد كه اظهار مى داشت پرخاشگرى اساساً از يك غريزه ى جنگيدن ذاتى ناشى مى شود ، كه تضمين مى كند تا قوى ترين نرها جفت گيرى كرده و ژن هاى خود را به نسل بعدى منتقل كنند .
تا همين چند سال پيش ، تعداد محدودى از روان شناسان اجتماعى چنين ديدگاه هايى را قبول مى كردند . از جمله دلايل آنها براى اعتراض به اين نظر كه پرخاشگرى در انسان به صورت ژنتيكى برنامه ريزى شده است اين بود كه :
- انسان ها به راه هاى مختلف زيادى نسبت به ديگران پرخاشگرى مى كنند – از قهر كردن با آنها تا اعمال خشونت آميز آشكار . اين گستره ى عظيم رفتارها چگونه مى تواند به وسيله ى عوامل ژنتيكى تعيين شده باشد ؟
- فراوانى اعمال پرخاشگرى در جوامع مختلف انسانى به ميزان زيادى متفاوت است ، به طورى كه امكان وقوع آنها در بعضى جوامع به مراتب بيشتر از جوامع ديگر است .
باز هم روانشناسان اجتماعى مى پرسند : ” اگر چنين تفاوت هاى عظيمى بين جوامع وجود دارد ، چگونه مى توان گفت كه رفتار پرخاشگرى به وسيله ى عوامل ژنتيكى تعيين مى شود ؟ “
نظر روانشناسان در مورد پرخاشگری
اما ، با ظهور مجدد چشم انداز تكاملى در روانشناسى ، اين وضعيت تغيير قابل توجهى كرده است . هر چند بيشتر روانشناسان اجتماعى همچنان اين ديدگاه را كه پرخاشگرى انسان عمدتاً ناشى از عوامل فطرى است رد مى كنند ، ولى بسيارى از آنها اكنون اين احتمال را كه عوامل ژنتيكى ممكن است به نوعى در پرخاشگرى انسان نقش داشته باشند ، مى پذيرند . به عنوان مثال ، استدلال زير را كه مبتنى بر يك چشم انداز تكاملى است در نظر بگيريد . در گذشته ، مردانى كه به دنبال جفت مطلوب بودند لازم مى ديدند كه در اين جفت يابى با مردان ديگر رقابت كنند .
يك راه پيروزى در چنين رقابتى ، البته از طريق پرخاشگرى موفقيت آميز است كه رقبا را دور مى كنند يا حتى ممكن است با پرخاشگرى مرگبار آنها را به طور كامل محو و نابود كنند . چون مردانى كه در اِعمال چنين رفتارى توانا و ماهر بوده اند ممكن است در يافتن جفت مطلوب و در نتيجه انتقال ژن هاى خود به نسل بعدى موفق تر بوده باشند . اين ممكن است منجر به ايجاد تمايلى ژنتيكى به پرخاشگرى كردن نسبت به مردان ديگر شده باشد .
پرخاشگری در زنان و مردان
برعكس ، انتظار نمى رود كه مردان تمايل مشابهى براى پرخاشگرى كردن نسبت به زنان كسب كرده باشند ؛ زيرا زنان ممكن است چنين مردانى را كه دست به رفتارهاى پرخاشگرى مى زنند براى خودشان و براى فرزندان بالقوه ى آينده ى خود زيادى خطرناك ببينند . و بنابراين ممكن است اين گونه مردان را به عنوان جفت احتمالى خود انتخاب نكنند . در نتيجه، مردان ممكن است تمايل ضعيف ترى به پرخاشگرى نسبت به زنان نشان دهند تا نسبت به مردان ديگر .
برعكس ، زنان ممكن است به طور مساوى نسبت به مردان و زنان ، و يا حتى بيشتر عليه مردان پرخاشگرى كنند تا نسبت به زنان ديگر . در واقع ، نتايج چندين تحقيق اين پيش بينى ها را تأييد مى كنند . يافاه هايى از اين دست حاكى از آن هستند كه عوامل زيست شناختى يا ژنتيكى ممكن است تا حدودى در پرخاشگرى انسان نقش داشته باشند هر چند به شيوه اى به مراتب پيچيده تر از آنچه كه فرويد ، لورنز ، و ديگر نظريه پردازان اوليه فرض كرده بودند .
منبع : روانشناسی اجتماعی