در ادامه بررسی سیر تکاملی تاریخچه روانشناسی به تاریخچه روانشناسی رويكردهاى معاصر در روانشناسى ، رويكردهاى مهم معاصر در روانشناسی مانند رويكرد زيست شناختى ، رويكرد رفتارى ، رويكرد شناختى ، رويكرد روانكاوى و رويكرد پديدار شناختى می پردازیم.
حال كه زمينه ى تاريخى روانشناسى را از نظر گذرانديم ، به رويكردهاى مهم معاصر در روانشناسی مى پردازيم .
رويكردهاى معاصر در روانشناسى
رويكرد زيست شناختى ،
رويكرد رفتارى ،
رويكرد شناختى ،
رويكرد روانكاوى و
رويكرد پديدار شناختى
مقصود از رويكرد چيست ؟
رويكرد نوعى شيوه ى نگرش به موضوع است . در روانشناسى هر موضوعى را مى توان با رويكردهاى گوناگون بررسى كرد . در واقع اين نكته در مورد همه ى اعمال آدمى صادق است .
فرض كنيد از خيابانى رد مى شويد . با رويكرد زيست شناختى اين عمل را مى توان شليك عصبهايى به شمار آورد كه عضلات پاهاى شما را به كار مى اندازند . اما رويكرد رفتارى ، همين عمل را بدون اشاره به رويدادهاى داخل بدن توصيف مى كند ؛ به اين معنا كه چراغ سبز محركى تلقى مى شود كه شما با عبور از خيابان به آن پاسخ مى دهيد . عمل عبور از خيابان را مى توان با رويكرد شناختى نيز بررسى كرد يعنى از راه توجه به فرايندهاى ذهنى سازنده ى آن رفتار . رويكرد شناختى عمل شما را برحسب هدفها و نقشه هايتان تبيين مى كند : مى خواهيد يكى از دوستان را ببينيد و عبور از خيابان بخشى از نقشه ى رسيدن به آن هدف است .
رويكردها در روانشناسى
پديده هاى روانشناختى را مى توان از ديدگاه چندين رويكرد تحليل كرد . هر يك از رريكردها اعمال آدمى را تا حدودى به گونه ى متفاوتى تبيين مى كنند و هر يك از آنها سهمى در تصوير ما از تماميت وجود هر فرد دارند . حرف يونانى ” پسى ” گاهى به عنوان علامت اختصارى واژه ى روانشناسى به كار مى رود .
هر چند هر واقعيت روانشناختى را مى توان به شيوه هاى گوناگون توصيف كرد . اما پنج رويكردى كه اينجا تشريح مى شود رويكردهاى عمده و اصلى در بررسيهاى امروزى علم روانشناسى به شمار مى روند .
تاریخچه روانشناسی رويكرد زيست شناختى
مغز آدمى با بيش از ده ميليارد ياخته ى عصبى و پيوندهاى متقابل بيشمار بين آنها ، احتمالاً پيچيده ترين ساختار در عالم هستى است . اصولاً تمام رويدادهاى روانى به نحوى با فعاليت مغز و دستگاه عصبى پيوند دارند .
در رويكرد زيست شناختى براى شناخت آدمى و ديگر جانداران ، پيوند رفتار آشكار با رويدادهاى برقى و شيميايى درونى به بررسى در مى آيد . اين رويكرد در پى شناخت فرايندهاى زيستى – عصبى زير بناى رفتار و فرايندهاى ذهنى است .
براى مثال در رويكرد زيستى به افسردگى ، سعى مى شود اين اختلال برحسب تغييرات غير عادى ميزان پيكهاى عصبى تبيين شود . پيكهاى عصبى موادى شيميايى هستند كه در مغز توليد مى شوند و ارتباطات و پيام رسانى بين نورونها يا ياخته هاى عصبى را ميسر مى سازند .
توضیح رویکرد زیست شناختی
با تشريح يكى از اختلالاتى كه قبلاً از آن ياد شد مى توان رويكرد زيست شناختى را توضيح داد ، بررسى درباره ى بازشناسى چهره در افراد دچار آسيب مغزى حاكى از آن است كه نواحى خاصى از مغز در زمينه ى بازشناسى چهره ها تخصص پيدا كرده اند .
رويكرد زيست شناختى در زمينه ى بررسى حافظه نيز به پيشرفتهايى دست يافته است . در اين رويكرد بر اهميت برخى ساختارهاى مغز تكيه مى شود ، از جمله دستگاه هيپوكامپ ( دم اسب ) كه در تحكيم خاطرات نقش دارد.
يادزدودگى كودكى ممكن است تا حدودى ناشى از رشد نايافتگى هيپوكامپ باشد . زيرا در خلال يكى دو سال پس از تولد است كه اين ساختار مغز به رشد كامل خود مى رسد .
تاریخچه روانشناسی رويكرد رفتارى
رويكرد رفتارى بيشتر با محركها و پاسخهاى قابل مشاهده سر و كار دارد . براى مثال ، تحليل زندگى اجتماعى شما بر مبناى رويكرد S-R احتمالاً با نكات زير سر و كار خواهد داشت :
-
كسانى كه با آنها مراوده داريد ( اين افراد محركهاى اجتماعى ناميده مى شوند ) ،
-
پاسخهاى شما در برابر اين افراد ( پاداش بخش ، تنبيه كننده ، يا خنثى ) ،
-
پاسخهاى متقابل آنها در برابر شما ( پاداش بخش ، تنبيه كننده ، يا خنثى ) ، و
-
اينكه پاداشها چگونه موجب تداوم يا سستى تعامل شما با ديگران مى شوند .
براى تشريح بيشتر اين رويكرد مى توان از همان نمونه اختلالها كمك گرفت . به عنوان نمونه ، در مورد چاقى ملاحظه مى شود برخى افراد فقط در جوار محركهاى خاصى پرخورى مى كنند ( پاسخ اختصاصى ) و فراگيرى اجتناب از اين گونه محركها امروزه بخشى از اكثر برنامه هاى مهار وزن بدن است .
در مورد پرخاشگرى مشاهده مى شود كودكان پاسخهاى پرخاشگرانه يى از قبيل كتك زدن كودك ديگر را هنگامى بيشتر نشان مى دهند كه چنين پاسخى به پاداش ( مثلاً كوتاه آمدن كودك ديگر ) بينجامد تا وقتى تنبيه شوند ( حمله ى متقابل كودك كتك خورده ) .
نگاهى به گذشته حاكى از آن است كه رويكرد رفتارى ناب ، به فرايندهاى ذهنى فرد هيچ اعتنايى نداشته است و حتى رفتارگرايان معاصر هم كارى به فرايندهاى ذهنى ميانجى بين محرك و پاسخ ندارند . اما ساير روانشناسان غالباً مطالبى را كه شخص درباره ى تجربه هاى هشيار خود مى گويد ( گزارش كلامى ) ثبت مى كنند و بر مبناى اين قبيل داده هاى عينى به استنتاجهايى درباره ى فعاليت ذهنى شخص دست مى زنند . هر چند امروزه كمتر روانشناسى خود را رفتارگراى ناب مى داند ، با اينهمه بسيارى از تحولات نوين روانشناسى ، از كار رفتارگرايان آغازين سر بر زده است .
تاریخچه روانشناسی رويكرد شناختى
رويكرد امروزى شناختى تا حدودى به مثابه ى نوعى بازگشت به ريشه هاى شناختى روانشناسى تلقى مى شود. و تا حدودى نيز واكنشى است در برابر محدوديتهاى رفتارگرايى و ديدگاه S-R ( دو مكتبى كه فعاليتهاى پيچيده ى آدمى از قبيل استدلال و برنامه ريزى و تصميم گيرى و تبادل پيام را ناديده مى گذاردند ) .
بررسى هاى امروزى در زمينه ى شناخت همانند نسخه ى سده ى نوزدهم آن با فرايندهاى ذهنى مانند ادراك ، يادآورى ، استدلال ، تصميم گيرى و حل مسأله سر و كار دارند .
شناخت گرايى نوين
اما شناخت گرايى نوين ، برخلاف نسخه ى سده ى نوزدهم آن ، مبتنى بر درون نگرى نيست . بلکه در عوض بر دو مفروضه ى اصلى قرار دارد :
( يك ) تنها از طريق بررسى فرايندهاى ذهنى مى توان به طور كامل دريافت كه جانداران چه مى كنند ؛ و
( دو ) براى بررسى فرايندهاى ذهنى مى توان از راه تمركز بر رفتا هاى معين ، راه و روش عينى در پيش گرفت ( همانند رفتارگرايان ) .
تاریخچه روانشناسی رويكرد شناختى
ليكن بايد آن رفتارها را برحسب فرايندهاى ذهنى زير بنايى آنها تفسير كنيم . اين تفسيرهاى روانشناسان شناختى غالباً بر شباهت بين ذهن و كامپيوتر تكيه دارد . اطلاعاتى كه به آدمى مى رسد به شیوه هاى گوناگون پردازش مى شوند ؛ مثلاً از ميان آنها انتخاب صورت مى گيرد . با اطلاعات موجود در حافظه مقايسه يا تركيب مى شوند . تغييراتى در آنها صورت مى گيرد ، بازآرايى مى شوند و جز اينها .
براى مثال ، پديده ى يازدودگى كودكى را در نظر آوريد . شايد علت به خاطر نياوردن خاطرات چند سال آغازين زندگى اين باشد كه در سالهاى نخست ، تغيير عمده يى در نحوه ى سازماندهى تجربه ها در حافظه روى مى دهد . اين گونه تغييرات در حوالى سه سالگى ممكن است بارزتر شود زيرا در اين سن تواناييهاى زبانى افزايش چشمگيرى پيدا مى كند و زبان ابزار تازه يى براى سازماندهى خاطرات در اختيار آدمى مى گذارد .
تاریخچه روانشناسی رويكرد روانكاوى
همزمان با پيشرفت رفتارگرايى در آمريكا ، فرويد صورت بندى روانكاوى از رفتار آدمى را در اروپا پايه گذارى كرد . از برخى جهات ، روانكاوى آميزه يى بود از شناخت شناسى و فيزيولوژى قرن نوزدهم .
كار خاص فرويد اين بود كه مفاهيم شناختى رايج زمانه ى خود را در زمينه ى هشيارى و ادراك و حافظه با مفاهيم غريزه ها كه بنيان زيست شناختى داشتند در هم آميخت تا از اين راه نظريه يى نوين و متهورانه در باب رفتار آدمى بنا نهد .
فرض بنيادى در نظريه ى فرويد اين است كه بخش عمده ى رفتار آدمى از فرايندهاى ناهشيار سرچشمه مى گيرد . مقصود فرويد از فرايندهاى ناهشيار عبارت بود از باورها ، ترسها ، و خواستهايى كه شخص از وجود آنها آگاه نيست اما بر رفتارش اثر مى گذارند .
اعتقاد فروید
فرويد معتقد بود بسيارى از تكانه هايى كه در دوره ى كودكى با منع يا تنبيه والدين يا جامعه روبرو شده اند ، برخاسته از غريزه هاى فطرى هستند . اين تكانه ها از آنجا كه بدو تولد وجود دارند داراى قدرت اثرگذارى فراگير هستند كه بايد آن را حل و فصل كرد . زيرا منع و ممنوعيت نمى تواند آنها را از بين ببرد . بلكه فقط سبب مى شود از حيطه ى آگاهى به حيطه ى ناهشيار رانده شوند و از همانجا به صورت اختلالات هيجانى و نشانه هاى بيمارى روانى . يا از سوى ديگر به شكل رفتارهاى جامعه پذير از قبيل فعاليت هنرى و ادبى جلوه گر شوند . براى مثال ، اگر از دست كسى كه جدا شدن از او ممكن نيست بسيار خشمگين باشيد ، شايد خشم شما به صورت ناهشيار درآيد و به صورت رويايى درباره ى آن شخص ظاهر شود .
فرويد معتقد بود آدمى را نيز همانند حيوانها ، غرايز اساسى ( عمدتاً جنسى و پرخاشگرى ) هدايت مى كنند و آدمى مدام با جامعه يى كه بر مهار كردن اين تكانه ها تأكيد دارد ، در ستيز است . فرويد معتقد بود كه رفتار پرخاشگرانه ريشه در يك غريزه ى فطرى دارد . هر چند اين ديدگاه در روانشناسى انسانى از پذيرش عام برخوردار نيست . اما با ديدگاه برخى زيست شناسان و روانشناسانى كه پرخاشگرى را در حيوانها بررسى مى كنند همخوانى دارد .
تاریخچه روانشناسی رويكرد پديدار شناختى
- رويكرد پديدار شناختى از ديرباز با روانشناسان اجتماعى همراه بوده كه توجه خاصى به نحوه ى درك ، فهم ، و تفسير انسان از مسائل اجتماعى دارند. در حيطه ى روانشناسى شخصيت ، روانشناسان انسان گرا از اين رويكرد پشتيبانى مى كنند . روانشناسان انسان گرا مفروضه هاى زير بنايى رويكردهاى روانكاوى و رفتارى را درباره ى طبيعت انسان رد مى كنند.
نظريه هاى انسان گرا
در مقابل ، آنها بر خصوصيات منحصر به فرد انسان تأكيد مى ورزند. كه افراد سالم را هم از افراد بيمار و هم از حيوان ها متمايز مى سازد . نمونه اينكه طبق نظريه هاى انسان گرا نيروى انگيزش اصلى هر فرد گرايش به سوى رشد و خودشكوفايى است .
- در همه ى ما اين نياز اساسى وجود دارد كه توانايى بالقوه ى خود را تا بالاترين حد ممكن شكوفا سازيم و به پيشرفتى فراتر از سطح كنونى خود دست يابيم . تمايل طبيعى ما حركت در مسير تحقق توانايى بالقوه ى خودمان است . هر چند كه در اين راه با برخى موانع محيطى و اجتماعى روبرو شويم . براى مثال ، زنى كه به شيوه ى سنتى ازدواج كرده است. و طى ده سال گذشته سرگرم تر و خشك كردن فرزندان خود بوده ممكن است اشتياق فراوانى داشته باشد. كه شغلى براى خود دست و پا كند. و مثلاً به علاقه ى ديرينه اش به دانش اندوزى تحقق بخشد . و از اين راه خودشكوفايى دست يابد.
روانشناسى پديدارشناختى با انسان گرا بيشتر با ادبيات و معارف انسانى دمساز است تا با علم . به همين سبب نيز نمى توان به صورت مشروح توضيح داد. كه ديدگاه پديدار شناختى درباره ى مسأله هاى نمونه وار ما از قبيل بازشناسى چهره ها يا يادزدودگى كودكى چه مى گويد . چون اينها از جمله مسائلى نيستند كه پديدار شناسان بخواهند بررسى كنند . روانشناسان پديدار شناس و انسان گرا بيشتر به بررسى شخصيت پرداخته اند .
منبع : زمینه روانشناسی هیلگارد