آيا در خلق خوش بودن هميشه مثبت است ؟
زيان هاى بالقوه احساس ” سرحال بودن “و خوش خلقی
هر كسى مى خواهد احساس خوشحالى كند ، و ترديدى وجود ندارد كه براى بيشتر ما ، بودن در خلق خوش ، خوشايندتر از بودن در خلق ناخوش است . بنابراين ، عقل سليم قوياً به ما مى گويد كه بايد هر كارى كه مى توانيم انجام دهيم تا خلق و خوى كنونى خود را بهتر كنيم . همگام با اين باور ، يافته هاى پژوهشى نشان مى دهند كه وقتى مردم در خوش خلقی باشند ، تمايل دارند كه خلاق تر بوده و نسبت به ديگران ياريگرتر باشند ، تا وقتى كه در خلق ناخوش باشند .
در واقع ، شواهد فزاينده حاكى از آن است كه در اين مورد ، مثل بسيارى موارد ديگر ، عقل سليم ممكن است ما را به بيراهه بكشد . بودن در خلق خوش ممكن است ايرادهايى جدى و واقعى داشته باشد كه ارزش بررسى را دارند .
معایب و ایرادات خوش خلقی و بودن در خلق خوش
نخست ، ترديدى نيست كه بودن در خلق خوش تمايل ما را به كمك به ديگران افزايش مى دهد ؛ اين تمايل در پژوهش هاى زيادى به اثبات رسيده است . اما روى ديگر سكه اين است كه وقتى ما در خوش خلقی هستيم ، در برابر تلاش هاى ديگران براى وادار كردن ما به انجام خواسته هاى آنها ، مستعدتريم .
به عبارت ديگر ، بيشتر مستعد پذيرش نفوذ اجتماعى از سوى آنان هستيم . در اينجا بايد توجه داشته باشيم كه كسانى كه مى خواهند رفتارها يا نگرش هاى ما را تغيير دهند ، هميشه خير ما را نمى خواهند . تبليغاتچى ها ، فروشندگان ، و گاهى سياستمداران مى خواهند بر ما تأثير بگذارند زيرا چنين كارى به نفع آنهاست نه به نفع ما . بنابراين ، با توجه به اين امر ، بودن در خلق خوش مى تواند مخاطره آميز باشد :
يعنى باعث شود كه تمايل ما به ” بله ” گفتن به خواسته ها يا ديگر صورت هاى نفوذ از سوى ديگران افزايش يافته و چنين كارى گروهى مى تواند به تمام معنى خطرناك باشد .
زيان مهم ديگر بودن در خلق خوش ، مربوط است به اثرات چنين احساس هاى خوش و مثبت بر شناخت اجتماعى ، شواهد فزاينده حاكى از آن است كه يكى از اثرات بودن در خوش خلقی تشويق فرد به استفاده از تفكر گمانه زنى ، يعنى اتكا به راههاى ميان بر ذهنى است كه تلاش را كم مى كند . چرا اين طور است ؟ چند امكان وجود دارد .
نخست ، بودن در خلق خوش ممكن است ظرفيت پردازش اطلاعات را در ما كم كند ، و در نتيجه اتكاى ما را به گمانه زنى افزايش دهد .
دوم ، خلق خوش ممكن است انگيزه ى ما را براى به دقت پردازش كردن اطلاعات كاهش دهد ، يعنى ، ما سرحال تر از آن هستيم كه اين نوع تلاش ها را به خرج دهيم .
سوم ، بودن در خلق خوش ممكن است اتكاى ما را به معلومات عمومى و گمانه زنى افزايش دهد بدون آنكه ظرفيت ما را براى پردازش اطلاعات يا انگيزش ما را براى پردازش كاهش دهد ، ممكن است بين احساس خوشى و اكتشافى انديشيدن پيوند مستقيم ترى وجود داشته باشد .
مکانیسم های دقیق خوش خلقی و بودن در خلق خوش
مكانيسم هاى دقيق اين جريان هر چه باشد ، ظاهراً ترديدى نمى توان داشت كه بودن در خلق خوش باعث مى شود كه ما با گمانه زنى فكر كنيم . و اين ، به نوبه ى خود مى تواند اثرات مهمى داشته باشد ، به عنوان مثال ، ممکن است تمايل ما را به فكر كردن درباره ى ديگران به صورت كليشه اى افزايش دهد .
يكى ديگر از اثرات بودن در خلق خوش شامل وابستگى به يك جنبه از گمانه زنى دسترسى پذيرى است . گمانه زنى سهولت كاربرد اين ميان بر ذهنى حاكى از آن است كه هر چه كاربرد اطلاعات به شيوه اى آسانتر باشد ، آن را با نفوذ تر و مهم تر تلقى مى كنند .
يافته هاى پژوهشى نشان مى دهند كه وقتى مردم خوش خلق باشند ، بيشتر احتمال دارد كه متكى بر گمانه زنى باشند ، تا وقتى كه در خلق خنثى باشند ، و وقتى در خلق ناخوش باشند ، بيشتر احتمال دارد كه به محتواى چنين اطلاعاتى دقيقاً توجه كنند ، و نه فقط به اينكه به چه آسانى مى توانند آنها را به خاطر بياورند .
رودر وبلس اخيراً شواهدى بر اين مدعا ارايه داده اند . اين روان شناسان اجتماعى ابتدا آزمودنى هاى پژوهش خود را در خلق خوش يا ناخوش قرار دادند . براى آزمودنى هاى گروه گواه محققان سعى نكردند تغييرى در خلق و خوى كنونى آنها ايجاد كنند . بعد ، از همه شركت كنندگان در هر سه گروه خواسته شد تا دو يا شش استدلال در حمايت از تغيير در نظام آموزشى آلمان ارايه كنند . در پژوهش پيشين ، ارايه ى دو استدلال تكليفى بود كه آزمودنى ها آن را نسبتاً آسان دانسته بودند ؛ ارايه ى شش استدلال نسبتاً دشوار دانسته شده بود .
از اين رو ، محققان پيش بينى كردند كه وقتى بعداً از آزمودنى ها بخواهند نگرش خود را نسبت به اين تغييرات در نظام آموزشى بيان كنند ، كسانى كه در خلق خوش باشند ، پس از به خاطر آوردن دو استدلال به جاى شش استدلال ، با اين تغييرات موافق تر خواهند بود . چرا ؟
چون بودن در خلق خوش باعث مى شود كه آنها به جاى اينكه به محتواى واقعى استدلال ها توجه كنند ، به سهولتى كه مى توانستند اين استدلال ها را به ذهن بياورند ، توجه كنند . بنابراين ، استدلال هاى كم ، اثر بيشترى بر آنها خواهد داشت تا استدلال هاى زياد. برعكس ، آزمودنى هايى كه در خلق ناخوش بودند پس از يادآورى شش استدلال به جاى دو استدلال ، به خاطر بودن در خلق منفى ، بيشتر موافق تغييرات خواهند بود ، يعنى آنها بيشتر تحت تأثير محتواى استدلال ها قرار خواهند داشت و شش استدلال شامل اطلاعات بيشترى خواهد بود تا دو استدلال .
بودن در خلق خوش
به زبان عمل ، اين به چه معنى است ؟ يعنى اينكه وقتى ما در خلق خوش هستيم ، قضاوت ها و تصميم گيرى هاى ما براساس گمانه زنى است . مثلاً ، اينكه ما به چه آسانى مى توانيم اطلاعات را به ذهن خود بياوريم در حالى كه وقتى در خلق ناخوش هستيم بيشتر به محتواى اين اطلاعات توجه داريم . از آنجا كه توجه دقيق به محتواى اطلاعات مى تواند منجر به تصميم هاى بهترى شود ، امكان دارد كه بودن در خلق خوش باعث شود كه ما خطاهايى جدى مرتكب شويم . به عبارت ديگر ، وقتى ما خوشحالى خاصى داريم ، وقتى قرار است اطلاعات اجتماعى را پردازش كنيم ، ممكن است ” تيرى به تاريكى بيندازيم ” و اين مى تواند زيان آور باشد .
خلاصه اينكه پژوهش هاى نظام دار به وسيله ى روان شناسان اجتماعى نشان مى دهد هر چند بودن در خوش خلقی ممكن است بسيار خوشايندتر باشد ، اما از ديدگاه معنى يابى از جهان اجتماعى ، اين حالت هميشه خوشايند نيست . از اين جهت ، مانند بسيارى جهات ديگر ، پيشنهادهاى عقل سليم مى تواند در پرتو يافته هاى پژوهشى آزمون شده و تصحيح گردد .